ای پیک راستان خبر یار ما بگو احوال گل به بلبل دستانسرا بگو
ما محرمان خلوت انسیم غم مخور با یار اشنا سخن اشنا بگو
بر هم چو میزد سر زلفین مشکبار با ما سر چه داشت زبهر خدا بگو
گر دیگرت بران در دولت گذر بود بعداز ادای خدمت وعرض دعابگو
هر چند ما بدیم تو ما را بدان مگیر شاهانه ماجرای گنه گدا بگو
بر این فقیر نامه محتشم بخوان با این گدا حکایت ان پادشاه بگو
جانهازدام زلف چو بر خاک می فشاند
بر ان غریب ما چه گذشت ای صبا بگو
جان پرور است قصه ارباب معرفت رمزی برو بپرس و حدیثی بیا بگو
حافظ گرت به مجلس او را میدهند
می نوش وترک رزق زبهر خدا بگو